16آذر1401

سلام 

شعرام  برای چاپ کتاب مشترک تایید شده،اشک تو چشام جمع شده هنوز باورم نمیشه .این اولین همکاری من با انتشارات تهران هست

هزینه ی دو صفحه بیشتر پرداخت کردم سرپرست نویسندگان نشر گفت بازم شعر بفرستم البته هزینه ی اضافه رو برای شیرینیِ انتشارات واریز کردم اما قبول نکردن 

سرپرست نویسندگان نشر خانم خیلی خوبیه

حسابی باهاش ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ رفیق شدم 

همیشه سعی میکنم با آدمای خوب دوست بشم 

شاید دوباره با انتشارات قبلی کار کنم 

باید ببینم شرایط چطور می شه 

قراره شعرام  تو هفته نامه نی ریزان هم چاپ بشه گفتن برام لینک می فرستن 

نمیدونم چرا وقتی اتفاقات خوبی برام میفته نمیتونم خوشحالی و ذوق و احساس درونی مو نشون بدم 

نزدیک ظهر دختر عموم اومد خونمون کمی درباره شعر و کتاب حرف زدیم و کتاب امضاء شده بهش هدیه دادم 

وقتی دیدمش  یاد عموم افتادم  وبغض کردم 

عموم یکی دو سال پیش فوت کرد

کارای بین من و خدا انجام دادم 

لباس و کتاب خریدم 

اصلاً  فرصت نمیکنم کتاب بخونم 

اما خرید کردن رو دوست دارم

روزای اول نمی‌دونستم

باید تو وبلاگم چی بنویسم 

نمیدونم موفق شدم یانه 

گاهی چیستان می سازم 

مرسی که خوندید