حرف روی حرف

حرف روی حرف

حرف روی حرف
حرف روی حرف

حرف روی حرف

حرف روی حرف

حکایت خرمالو

سلام مادوسه هکتارزمین داریم که سندداره وتوش باغ درست کردیم وچندنوع میوه مختلف کاشتیم انار،به،زردآلو،آلو،سیب ،گلابی والبته خرمالو.

دیروزبابام بایه کیسه نایلون سفیدوبزرگ پرازخرمالو به خونه اومدوگفت ایناثمره ی امثال  درخت خرمالوییه که توباغ داریم من خیلی تعجب کردم وباخنده گفتم:خرمالوها کم بوده که بابام اونارونفروخته وآورده خونه باحرف من همه خندیدند البته دوتادرخت گلابی هم داریم که امسال ثمرندادند

مرسی که خوندید

فاضله هاشمی غزل

نظرات 2 + ارسال نظر
آقا بزرگ شنبه 2 آذر 1398 ساعت 09:05 https://telegram.me/aas1357

خوشبحالتون والا، اون بیکارو از پروفایلت پاک بنویس باغبان

ممنونم

None شنبه 2 آذر 1398 ساعت 00:00 https://redroom.blogsky.com

مسلما میدونی که هر درختی یه سال ثمر میده یه سال نمیده..
درختهای ما امسال،سال ثمر ندادنشونه:)))
پارسال تا تابستون اونقد نارنگی داشتیم که هی آب نارنگی میخوردیم
امسال اونقد کمه که باید جیره بندی کنیم
تااااااازه،بخاطر بارونهای عجیب غریب امسال،اغلب هم میترکن قبل ار کامل رسیدن:(
خلاصه یه وضعی..

بله

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد