حرف روی حرف

حرف روی حرف

حرف روی حرف
حرف روی حرف

حرف روی حرف

حرف روی حرف

خواب،تشنگی،شعر

سلام

تو شبانه روز

بیشتر 6،7ساعت

خواب ندارم 

گاهی 5، 4و حتی3ساعت می‌خوابم 

با این که کار من رسمی و زیر نظر بنیادی نیست 

و ساعت کاری من دست خودمه اما 

کار من روز و شب نمی‌شناسه 

تو دوماه اخیر 

فقط 4،5ساعت تفریح داشتم 

امسال رو بد شروع کردم اما 

داره تبدیل میشه به 

یکی از خاطره انگیز ترین 

سالهای زندگیم 

ساعت 1نگاهی به گوشیم انداختم 

دیدم هنوز خیلی زوده 

کمی خوابیدم و 2و20دقیقه 

کامل بیدار شدم

دیدم دوستام برام 

صدا فرستادن 

نمیشد باز کنم 

طراح جلد پی دی اف

کتاب رو فرستاده بود 

نگاهی بهش انداختم 

کمی کار داشت 

چند تا شعر نوشتم 

و کانالها رو دیدم 

با پیام رسان داخلی 

کارامو سروسامون میدم 

و از استرس درست شدن 

پیام رسان خارجی دورم 

دیشب زود خوابیدم 

5ساعت خوابم  پر شده 

تشنگی نذاشت بخوابم 

بطری آب پیدا نکردم

دستگاه رفع تشنگی 

هنوز اختراع نشده 
















خوب و خسته

سلام 

امروز بازم مجبور شدم 

ساعت 5 و  نیم صبح بیدار بشم 

تشنه ام  شده بود 

مامانم  رفت بخوابه 

دلم نیومد صداش کنم 

قبلاً  فکر میکردم 

انتخاب مدل گوشی 

به سطح تحصیلات آدما بستگی داره 

میدونم  شاید خیلی احمقانه به نظر بیاد 

گوشی  مامان  جان گم شده بود 

لا به لای پتو پیدا شد 

کار فکری انرژی زیادی رو ازم میگیره 

انگاری ‌‌تو ناسا 

دارم کار میکنم 

خب شغل منم حساسه دیگه 

مگه نه؟