حرف روی حرف

حرف روی حرف

حرف روی حرف
حرف روی حرف

حرف روی حرف

حرف روی حرف

قدرت نه گفتن

سلام.امروزمراسم خاکسپاری پدربزرگ مادری دامادمون هست مامان وبابا ازصبح که رفتن هنوزبرنگشتن خونه،البته توی یکی ازشهرستانهای اطراف هست.

صبح یکی ازاقواممون برای چندمین باربه مامانم زنگ زد که اگه میتونن اونم باخودشون به شهرستان ببرن مامانم قبل ازاینکه جواب بده بابابام مشورت کرد که چه جوابی بهش بده بابام راضی نبودومامانم بهونه ای آوردوبهش گفت نه.

داشتم فکر میکردم من اگه به جای مامان وبابام بودم ودوستم درخواستی ازم داشت عمرامیتونستم بهش نه بگم چون این تجربه روازقبل دارم کلا خیلی راحت نمیتونم نه بگم ودچارشک ودودلی زیادی میشم واین خیلی بده

ان شاءالله شمااینجوری نباشیدومن بهتربشم 

مرسی که خوندید

فاضله هاشمی غزل

نظرات 1 + ارسال نظر
ایرانی شنبه 16 آذر 1398 ساعت 18:29

سلام
مطمئن باشید با بلاهایی که بر سر آدم نازل میشه و شناختی که از شخصیت تک تک افراد فامیل بدست میاد قدرت "نه" گفتن به تدریج درون آدمی اوج میگیره!!

درسته

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد