حرف روی حرف

حرف روی حرف

حرف روی حرف
حرف روی حرف

حرف روی حرف

حرف روی حرف

ازمعنا تا واقعیت

سلام.امروز آقای ابراهیمی(رییس اداره ی بهزیستی شهرستان)به خونمون اومد تا از نزدیک منو ببینه دیداری که بیشتر به یه نمایش واینکه نشون بده من مسئول به فکری هستم شبیه بود

هرچی ازم پرسید انتظار و توقعت ازمن چیه چیز خاصی نگفتم.

میدونید اینا خیلی با سیاست رفتار میکنن جلوی چشمت میگن آفرین حق با توئه فلان به خانوادت میگن دخترت پر توقع ومغروره

رو حرفشون زیاد نمیشه حساب کرد

حتی یادداشتی که براش آماده کرده بودم رو بهش نشون ندادم

فرقی نداره پولدار باشی یا بی پول وقتی یه فرد توان یاب تو خانواده باشه سعی میکنی دخل وخرج شو با بودجه وامکانات بهزیستی هماهنگ کنی

عکس خویش انداز هم باهام گرفت و چندتا وعده ی تو خالی صدمن یه غاز بهم داد

تنها انتظار من از جامعه ومسئولین کشور اینه که اگه یه فرد توانیاب رو میبینن ازش توقع نداشته باشن بخاطر شرایطش به حداقل امکانات و چیزای کار راه انداز راضی بشن باورکنید اونا هم حق دارن از امکانات بروز جامعه گوشی مدل خوب لباس شیک کیف وکفش قشنگ استفاده کنن بخصوص اگه امکانشو داشته باشن.

حکایت زندگی ما شده...

بیخیال شاید یه روز اومدم نوشتم من وشیائومی

تا ببینم خانواده چه سیاستی در پیش میگیرن...

مرسی که خوندید

فاضله هاشمی غزل


نظرات 2 + ارسال نظر
مترسنج شنبه 29 آذر 1399 ساعت 00:58 http://dar300metri.blogsky.com

اگه کمترین امیدی به غیر خدا پیدا کنیم، خدا قطع امیدمون میکنه...
انشاله خدا یاد خودش رو از ما نگیره. هیچوقت.

درسته ولی خدا کجاست؟

یه بنده خدا پنج‌شنبه 20 آذر 1399 ساعت 19:41 https://oldjavoon.blogsky.com/


خدا بزرگه
بالاخره یه روز خوب میاد...

امیدوارم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد