حرف روی حرف

حرف روی حرف

حرف روی حرف
حرف روی حرف

حرف روی حرف

حرف روی حرف

منتظر ،بارون،خطر

سلام

شعرامو فرستادم

باید منتظر جواب انتشارات بمونم

اولین تجربه همکاری با انتشارات تهران هست

آخ !اگه بشه چی میشه

خستگی یه ماه تلاش از تنم می‌ره 

چند تا موقعیت چاپ دارم 

هنوز تصمیم قطعی نگرفتم

البته باید منابع مالی تامین بشه 

می‌خوام  از انتشارات شیراز 

هم  قیمت بگیرم 

اگه تا آخر این ماه 

سود سهام عدالت رو 

واریز کنن 

خیلی خوب میشه 

با یه سایت خبری 

تو خوزستان آشنا شدم 

کاش همه ی دوستای آدم 

خوزستانی  بودن 

اسم  همه ی شاعرا 

«فریده» بود 

امروز یه کم  بارون اومد 

ناشر همه ی کتاب ها رو 

فرستاده اهواز 

کاش یه موقعیت چاپ 

برام ایجاد بشه 

شب که میشه 

اصلاً  جون ندارم

کاش خورشید هرگز نرود 

روشنایی هدیه ای ست 

در دست صبح 

شب  دروغ است 

باتو 

لازم نیست از اول 

برای شاه بودن تلاش کنی 

فقط سعی کن حرکت کنی 

سرباز و فیل و قلعه 

جایگاه بدی ندارن

کمی خطر کردن 

تو زندگی ترس نداره 

به موقع تصمیم بگیر 

تا دیر نشه 

میخوام  نوشتن رو کنار بذارم 

اما هر روز 

وقتی بیدار میشم

شعر های جدید

منتظرم هستن 

راستی چرا باید 

5صبح از خواب بیدار بشم؟



































نظرات 1 + ارسال نظر
سمیرا دوشنبه 14 آذر 1401 ساعت 20:25 http://badeyedel.blogsky.com

چه متن عجیبی بود!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد