حرف روی حرف

حرف روی حرف

حرف روی حرف
حرف روی حرف

حرف روی حرف

حرف روی حرف

صرفه جویی

سلام پنج شنبه ی هفته ی قبل ساندویچ همبرگر خریدم

البته میخواستم پیتزا بخرم اما نظرم عوض شد چون پول نتم کم میشد 

مامانم غر زد که :«ایرادایی میگیری که...»

«باهمین پول مرغ می‌خریدی

آخه مادر من من اینو دوست داشتم

با پنجاه هزار تومن که نمیشه مرغ خرید 

تازه اگه نوشابه خانواده نمیخریدی کمتر میشد

نمیدونم چند ساله خواهرم نوشابه نخورده 

از این رفتارها خوشم نمیاد 

نباید رفتارهایی داشته باشی که

حس اومول بودن تو ذهن طرف نقش ببندد

دلم برا ترشی تنگ شده

برای مغزجانم خوب نیست

خدا کنه براناهار ترشی داشته باشیم

چه دلخوشی های کوچیکی

چند درصد آدما اینطوری ان؟


نظرات 3 + ارسال نظر
سمیرا شنبه 28 مرداد 1402 ساعت 15:04

نوش جونت خیلی کار خوبی کردی همین دلخوشی های کوچیکه که زندگی رو قشنگ میکنه

گیل‌پیشی شنبه 28 مرداد 1402 ساعت 13:52 http://Www.temmuz.blogsky.com

مادرها عادت دارن به غر زدن

تیلوتیلو شنبه 28 مرداد 1402 ساعت 10:10 https://meslehichkass.blogsky.com/

منم دلخوشی های کوچیک را دوست دارم

شدیم دوتا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد