حرف روی حرف

حرف روی حرف

حرف روی حرف
حرف روی حرف

حرف روی حرف

حرف روی حرف

رهایی

سلام خوبین؟

بچگیم دوست داشتم پزشک بشم

10سالگیم با ادبیات شروع شد

دبیرستان ادبیات خوندم

دانشگاه حسابداری

هیچوقت نگفتم می‌خوام نویسنده باشم

دلم میخواست مادرم به اندازه پزشک بهم افتخار کنه

باباصابر گفت اصلا برات مهم نباشه

الان از این حس رها شدم

بادیدن پستتون یاد اینا افتادم

شماها یادم دادین قوی تر باشم

من به اندازه تکراری بودن لباس ها و شالهام

به کتاب نوشتن علاقه مند هستم

شب آرزوهاست

دعام کنید

نظرات 2 + ارسال نظر
سمیرا جمعه 29 دی 1402 ساعت 14:25

روزجمعه ت بخیر و نیکی فاضله جونم

سپاسگزارم

سمیرا پنج‌شنبه 28 دی 1402 ساعت 20:17

ان شاءالله به آرزوهای خیرت برسی عزیزم نویسنده شدن هم مثل شاعر بودن خیلی رویاییه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد