حرف روی حرف

حرف روی حرف

حرف روی حرف
حرف روی حرف

حرف روی حرف

حرف روی حرف

هما

سلام چند دقیقه پیش

اولین مهمان نوروزی ما

بی صدا وارد شد

شخصی به نام  هما

و از طایفه ی دختر عمو های مادرم

البته من خیلی این دسته بندی هارو بلد نیستم

پسر پسر عموی خودم  نوجوان است

و البته بیشتر از یک نوجوان 

میشود رویش حساب کرد

نزدیک به یک سال است

او را ندیده ام

وقتی پسر بچه بود 

عید ها با پدر مادرش

به خانه ما میومدن

آن روزها شب ها «قند پهلو »میدیدیم

و البته چای نمیخوردیم

قصه با هما شروع شد

من خیلی از او خوشم نمیاد

شخصیتی که خنده هایش هم غم انگیز است

و در دوست نداشتن او بی تاثیر نیست

فکر نمیکنم به صراحت گفته باشم

از کسی خوشم نمی آید

شاید هم خیلی مهربان باشه

ولی زیاد مهر را نشون میده

در ایام دیگه هم

به خانه ما میاد

به نظر میاد مادرم

اورا دوست داشته باشد

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد