سلام.دقیقاً نمیدونم چرا مامانم
از دوم دبیرستان تصمیم گرفت
من رشته حسابداری بخونم
شاید علاقه شخصی بود
یا خیلی آرمانی فکر می کرد
ولی راهی که مامان بهم نشون داد
آخرش رسید به کتابها و کلمه ها
من از بچگی به سختی اما با لذت مینوشتم
الان نمیخوام بگم خیلی کولاک کردم
ولی ذره ذره پیش رفتم و پیشرفت کردم
خداروشکر خانم حسابدار نیستم
من هیچوقت زمان نوشتنم رو مشخص نکردم
الان برا کسی فرقی نداره من ادامه بدم یانه
اما یه تناسب ذهنی همیشه یا نزدیک به همیشه وجود داره
که اغلب آدما اینطور فکر میکنن
هرکس شرایط خاصی داره باید کامپیوتر یاد بگیره
آدما اگه راهشونو خودشون انتخاب کنن موفق ترن
من هیچوقت امکانات زیادی نداشتم
اما به زیاد فکر کردم
گوشی دفترچه برخط منه
من مدام دارم مینویسم و یاد میگیرم
من مادر شعرم هستم
توی گوشی نقش من
یه بچه معلول که فقط
به نیازهای اولیه اش توجه میشه نیست
و این منو خوشحال میکنه
کتاب جدیدم داره ویراستاری میشه
اینم یه تجربه جدیده
حسابداری برای بازار کار رشته مناسبی هست اما علاقه حرف اول رو می زنه پس به نوشتن ادامه بده که حداقلش اینه از زندگیت لذت می بری.
سپاسگزارم از شما