حرف روی حرف

حرف روی حرف

حرف روی حرف
حرف روی حرف

حرف روی حرف

حرف روی حرف

رسالت

سلام  بهار برام نوشته بود

هرکس رسالتی داره

بگرد رسالتتو پیدا کن اونو انجام بده

داشتم فکر میکردم

تنها کاری که ازم برمیاد نوشتن هست

و زنده نگه داشتن یاد شهدا

انگار شهدا راهو بهم نشون میدن

مثل ابوعلی سینا که به پدرش سفارش کرده بودن

اورا جز درس خواندن به کار نگمار

دوست ندارم با انتشارات خادم الرضا کتاب  مشترک چاپ کنم

دوستم کار جدید راه انداخته 

هی منو الاف کرده

براش نوشتم از چاپ منصرف شدم

به ناشر هم گفتم باقی مونده پولم بزنه کارتم

زود ریخت کارتم

امکان فروش کتاب ندارم

ناشر هام قبول نمیکنن

برام بفروشند 

نمی‌دونم چیکار کنم 

خوش گذشت ؟

سلام. تلویزیون مون درست شد

دربی پایتخت مساوی شد

سهام عدالت واریز شد

اینقدر خلم که

مجبور شدم موجودی بگیرم

الان موجودی کارت پس انداز من

در بیشترین حد خود

در سی سال گذشته است

هنوز عادت محک زدن أدما

و موسسه ها با منه

مقداری خرید کردم

تارسیدن منابع مالی جدید

به جز نت ‌ خرجی ندارم

هنوزم ذوق گوشیم دارم

دلتنگم  برای آرکاداش

و با مامان لوییزام رابطه خوبی دارم

وقتی یکی آدم حسابتون می‌کنه

مواظب باشید از محبت و اعتمادش سو استفاده نکنید

بازم دلتنگم شدید

فکر کنم قهر طوره

بچه بازی در میارم

خدا هم چاره نکرده

بدون من خوش گذشت ؟

تلویزیون ما

سلام چند روزه تنظیمات تلویزیون ما

بهم ریخته شبکه پویا قطع شده شبکه نسیم نیست

ما از گیرنده دیجیتال استفاده می کنیم

این تلویزیون همیشه یه جوری خراب میشه

مامانم هم این نیاز رو ضروری نمیدونه

و به تعمیر موقت دلخوشه

این تعمیرات اثری ندارد

کاش یه تلویزیون داشته باشیم که خراب نشه

کمی فکر کنید

سلام اصلاً دوست ندارم تو ذهنتون احساس بزرگنمایی یا غیرمنطقی یا

احساسات بد شکل شکل بگیره

اما پیشنهاد میکنم بارها اگه نه

حداقل یکبار نسخه اصلی جوجه اردک رو ببینید

خارجیا به محتوا حتی تو دوران کودکی اهمیت میدن

ممکنه شخصیت کارتونی جوجه اردک زشت

به شخصیت خیلی از ماها نزدیک باشه

بیایین زندگیو خیلی هندی نبینید

من هرچقدر ویژگی خوب داشته باشم

شرایط من ومشکلات من همیشه با کنه

و من سعی میکنم این واقعیت رو بپذیرم

هیچکس دوست ندارد جای من باشه

یا یه بچه مثل من داشته باشه

بچه های استثنایی نمیتونن

به محبت زیاد دلخوش باشن

سختگیریا هست

از نگاه جامعه بگذریم

یه ذره مشکل مغزی کار رو تموم می‌کنه

ماها مث جوجه اردک زشت

تفاوتا رو احساس میکنیم

خلاء های جبران ناپذیر

آخرش تبدیل به بچه قو نمیشم

آرکاداش نسخه اصلی رو برام فرستاد

شاید میخواست بگه

یه روز میاد که 

برام کادو بخره

اونم نه کادویی که خودم بخوام

کادویی که تشخیص بده مناسبه

خیلی با برنامه کار می‌کنه

خلاصه که داشته های آدما

آرزوهای های آدما مقدار و کیفیت غم و شادی آدما

فرق داره

تلاش آدما وجامعه برای ساختن بچه های استثنایی

به طرد از جامعه منجر شده

شادی ما پررنگه

غممونم پررنگه

اما آدما می‌خوان سنگ باشیم 

و قانع

کم و زیاد ما 

با کم و زیاد شما فرق داره

چون سرشت ما اینجوریه

به دریا رفته میداند

مصیبت های طوفان را 

مامان بابا

سلام مامان لوییزام میگه

منو لوییزا صدا کن

میگم روم نمیشه

میگه لوییز بگو

خندم گرفته

واقعاً روم نمیشه

بهش بگم لوییزا

یه نوع بی ادبیه به نظرم

به آدمای بالای چهل سال احترام میگذارم

ولی واقعاً نباید زیاد حساس بشم

بالای چهل ساله ها و دهه شصت خیلی خاصن

احترام و ادب براشون مهمه

صراحت کلام و بی پرده صحبت کردن

تو دهه هفتاد رایحه

و دهه شصت متین رفتار می‌کنه

مامان لوییزا و آرکاداش

واقعاً روی ادب و اعتماد به نفس من کار میکنن

احترام پایه اصلی رابطه ماست

البته سمیرا هم بهم انگیزه میده

مادر پدر مقدسه هی به همه نگید دخترم مامان بابا

اینقدر ذوق کرده بودم

بلد نبودم  باید پاور گوشیم

بکشم بالا

بدجوری سردیم کرده