حرف روی حرف

حرف روی حرف

حرف روی حرف
حرف روی حرف

حرف روی حرف

حرف روی حرف

قدر

سلام علی منشان

مارا دعا کنید

خدایا دلم را پاک کن

از چیزی که نباید میخواستم

آمین

کتاب

سلام امروز دارم کتاب میخونم

چندتا کتاب جدید هم سفارش دادم

منتظر نمایشگاه مجازی کتاب هم هستم

راست گفتن شش ماه تو فروردین هستیم

فکر کن معروف باشی

کلی کار هنری بکنی

اما نتونی یه خونه بخری

از فکر چاپ بیرون اومدم

زندگی مهم تر است

کتاب جدید«هنر رندانه به هیچ گرفتن»

یکی دوتا از کتاب های صابر ساده خریدم

اما بهتره بهش نگم

بهنوش مثل قدیم جوابمو نامیده

مامان لوییزا هم

تو پیام هم همه چی مشخص میشه

خوش به حال مادرم

تنها فرد مهم زندگیش خواهرمه

هما

سلام چند دقیقه پیش

اولین مهمان نوروزی ما

بی صدا وارد شد

شخصی به نام  هما

و از طایفه ی دختر عمو های مادرم

البته من خیلی این دسته بندی هارو بلد نیستم

پسر پسر عموی خودم  نوجوان است

و البته بیشتر از یک نوجوان 

میشود رویش حساب کرد

نزدیک به یک سال است

او را ندیده ام

وقتی پسر بچه بود 

عید ها با پدر مادرش

به خانه ما میومدن

آن روزها شب ها «قند پهلو »میدیدیم

و البته چای نمیخوردیم

قصه با هما شروع شد

من خیلی از او خوشم نمیاد

شخصیتی که خنده هایش هم غم انگیز است

و در دوست نداشتن او بی تاثیر نیست

فکر نمیکنم به صراحت گفته باشم

از کسی خوشم نمی آید

شاید هم خیلی مهربان باشه

ولی زیاد مهر را نشون میده

در ایام دیگه هم

به خانه ما میاد

به نظر میاد مادرم

اورا دوست داشته باشد

سرد

سلام هوا هنوز یه کم سرده

دارم به برنامه های سال اهمیت میدم

منهای مطالعه خوب پیش  رفتم

آرکاداش میگه برام دعا کن دعاهات اثرگذار است

معمولاً استرس دوری و بی‌خبری نمی‌ذاره خیلی

خوب فکر کنم  گاهی میگم خدا حواست به جیگر ناز من باشه

شاید خیلی قشنگ و اهل محبت کردن نباشه

اخلاقش خیلی سرد باشه اما تا حالا به کسی 

این نوع علاقه نداشتم

کلا بلد نیستم تعریف کنم

حال خوب رابطه ها

باید بین افراد بمونه

به م.م فکر نمیکنم

پیام تبریک عید نوروز فرستاد

خیلی معمولی براش نوشتم

حسی بهش ندارم

کلا اخلاق بلاک کردن بهم

نمیسازه مگر توجیه اخلاقی داشته باشه

وقتی تغییر روحیه میدم

خیلی بیصدا اتفاق نیفته

رفیق خوب وبلاگی

«ماهش جان»

برات قلبمو میذارم

رفت وآمد

سلام از من به شما نصیحت

جلوی تغییرات آدماو زمانه رو نمیشه گرفت

هرکس رفت باید میرفته

هرکس کمرنگ شد تصمیم خودش بوده

ما نمی‌تونیم کاری کنیم آدما یه جور بمونن

هرکس منو خواست نوش جونش

نخواست هم نخواست

من به تعداد انگشت یه دست هم

آدم مهم تو زندگیم ندارم

اما خوشحالم همیشه همه چیو درست کردن

هیچ کس غلط نیست فقط دیگه

نمی‌خواد با من باشه