حرف روی حرف

حرف روی حرف

حرف روی حرف
حرف روی حرف

حرف روی حرف

حرف روی حرف

استخوان درد

سلام زندگی چیز بیخودی ست

انگار مهران مدیری حق داشت

بگه گربه ام را دست بازیگر نمیدم

واقعا درک خوشبختی 

از توان ما خارج شده

هنرمندان نمک زیاد مصرف می کنند

زندگی شان شور میشود

و فشارشون بالامیره

و ناگهان بمب میترکه

معمولی ها استخوان درد

و پوک شدن زانو راهم تحمل می کنند 

من هنوز یه آدم معمولی هستم

و کار سختی نیست 

فروردین

سلام فروردین ماه خوبی بود

از لحاظ مالی عاطفی و روحی 

ته فروردین تولد آناست

همش می گه تولدم کی هست

به نظر طوفان امشب همراه با بارون باشه

بهار شبیه بهار نیست

بهار ها آدمای خوبی هستن

یه پسر 15,16ساله خودکشی کرده

برید زبان حرف زدن با نسل حالا رو یاد بگیرید 

نجم الدین شریعتی بچه هاشو آورده بود

اما دوربین نشون نداد

چقدر کار تلویزیون سخت هست

همه هنرمندن ماشالا

تنبلشون منم

مدرک تحصیلی از کجا بیارم حالا 

خیلی نگران نیستم

کاش می تونستید درک کنید

بودن آرکاداش چقدر سخته

انگار دارم افسانه تعریف میکنم

عیدی هم برام واریز شده

عاشق من نشید 

من یه بار دل دادم

چرا هرکس میاد فکر می‌کنه

باید آرکاداش ول کنم

عاشق اون بشم

بابا چهار ماهه بلاک نشدم

فقط کمی دعوام کرده

یعنی صداش رفت بالا

خب یعنی آدم بودم

آدم نبودم کمتر تنبیه شدم

بعد  مگه احساس من الکیه

من شب خوابم نبره

رو پای آرکاداش تکون میده

چرا درک نمیکنید

کلی تعریف کرده ازم

قربون صدقه ام رفته

ول کنم عاشق شما بشم

که چی بشه

ممنونم بهار همیشه 

بهم انگیزه میدی

دوستت دارم عزیزم 

سکوی عمه اینا

سلام امروز از صبح 

مامان  داشت برنامه ریزی میکرد بریم بیرون

معمولاً تصمیم های اینچنینی مامان به هدف میخوره

ساعت تقریباً 11بود استارت رفتن رو زد

گفت گوشیت شارژ داره؟

گفتم تو هوای آزاد نمیتونم گوشی چک کنم 

گفت حالا بیا رش

11و20دقیقه  بلند شدم 

دست و صورتم شستم تو ویلچر نشستم

بلوز طوسی و روسری جدیدم پوشیدم

مامان گفت با ماشین بابا راحت تر سوار میشم

تو ماشین بابا نشستم

سر مامان چندبار خورد به سقف

خندم گرفت البته نمیتونم خودمو کنترل کنم 

من و بابا باهم رفتیم مامان با خواهرم اومد

رفتیم باغ«تلمبه ریگی»

جایی که عمه اینا زیر درخت بادوم  

با تابوک و سیمان سکو درست کرده بودن

بساط پهن کردیم و نشستیم

من همش میگفتم بی اجازه اومدیم تو زمین مردم

مامان گفت زمین مردم نیست 

کمی حرف زدیم وخندیدیم

میوه و چایی زنجبیل خوردیم

چوغوله های سبزریز تلخ هم بود

نمی‌دونم از کجا آمده بودند

من خیلی به طعمشون اهمیت ندادم

آتیش روشن کردیم برای درست کردن کباب

سالاد شیرازی و کمی قورمه سبزی هم داشتیم

وقتی کباب ها آماده شد سفره یه بارمصرف قرمز انداختیم

کباب ها زرد خوش رنگ شده بود و مامان کمی اونارو به سبزی آغشته کرده  بودو بسیار خوش طعم

هوا خنک بود وجوی آب از کنارما می‌گذشت

موقع برگشت باید سوار ماشین خواهرم میشدم

لاجرم باید با بابا از روی جو میپریدیم

کمی ترسیدم زمین بخورم اما بخیر گذشت

مامان گفت همه هفته می برمت

البته کمی اغراق میکرد

تا ذوقش خراب نشه

الان هم که مشغول نوشتن پست هستم

گفت فاضی خیلی تو گوشی هستی

گفتم دارم خاطره امروز را می‌نویسم

گفت میخواستی بیفتی بنویس

وکمی خندیدیم 

و دو تکه سیب زرد بهم داد

مادرم خیلی سیب دوست داره

امروز زیر درخت بادام گفت

من تورا دوست دارم

جای باصفایی بود

چندبار درحق عمه جان دعا کردم 

عمه ها همیشه بد نیستند

خدا مادرم را حفظ کنه 

این لحظه ها برای روحیه اش خیلی خوب است 

نشستن کنار راننده و اشراف به کل فضا هم

خالی از لطف نبود


ببینین

سلام بیایین منو ببینین 

تا عید شه

خامنه ای ماهو ندیده

به خودم ربط دارد 

چرا بهش میگم خامنه ای

خودش در جریان است 

مامان لوییزا چهره نما خنده گذاشته

نوشته بلایی آ

کلی خندیدم 

عید شما مبارک 

زولبیا و بامیه

سلام ماه رمضون تموم شد

کسی یه بار هم برامون زولبیا و بامیه نخرید 

آخه تو خونه ما کسی روزه نمیره

یکی از اعضای گروه های مذهبی می‌گفت 

بابابزرگ 70روز در سال روزه می‌ره

به قرآن خواندن اهمیت میده

به زبون عربی مسلطه

امروز مامان می‌گفت تو قرآن نمیخونی

ماجرای پسره رو براش تعریف کردم

گفت می‌دونی قرآن خامنه ای کجاست

گفتم اون قرآن رو سپاه فرستاده

بااینکه مهر و یادداشت رییس دفتر بابابزرگ رو دیدم

هنوز باورم نمیشه

وای اگه خامنه‌ای ماهو نبینه

خیلی نگران شمام

مردم اعتقاد و وظایف شرعی رو

به رهبر و حکومت گره نمی‌زنن

اما ته قلبشون حواستون به خامنه‌ای هست

به مامانم گفتم کاری کردن مردم از دین برگشتن

چقدر با مامان حرف میزنم 

حداقل سعی میکنم تنش  بینمون زیاد نشه

این روزا مردم جوری رفتار میکنن

گوشی 17میلیونی معمولی حساب میشه

چطور میشه روسری 100و70تومنی خرید

وقتی لباس زیر175000موجود نیست

دلم میخواد بگم 

دنیا آتیش نگرفته

فقط فاصله اجتماعی فرهنگی اقتصادی فکری آدما

به تفاوت مدل گوشی و لباس رسیده

من از خریدای سال قبلم راضی ام

نمیخوام بگم اگر ...

لذت رو شرطی نکنید

چقدر پست طولانی شد